درهوایم هوسی نیست بجز دیدن تو تو گل یاسی و من تشنه بوییدن تو خــــــــــدایــــــــــا! به آنان که ادعای عاشقی تو رادارند بیاموز که بزرگترین گناه شکستن دل آدمیان است . ولی چی شده که امروزحتی فریادامو نمیشنوی!! فریادی که به تکراردوست دارم هادلخوش کرده...!! وتوبی تفاوت میگذری ازدلی که بی هوا عاشقش کردی!! به همین سادگی عوض شدی!!!؟؟؟
بی تو رنجور و خسته بی تو تنهایم بی تو رنگی ندارد گفته هایم بی تو آسمان آبی نیست تیره رنگ است بی تو عطری ندارد گلهایم بی تو زمستان است همیشه و هر روز بهار و شکوفه معنی ندارد برایم بی تو لبها به غصه بسته است طراوتی ندارد شعرهایم بی تو جاده ها بی انتها و بسته است غبار گرفته اند گل خاطره هایم بی تو گلستان چون صحراست و شقایق ، یاس تمام لحظه ها مرده در زندگانیم بی تو خورشید به ماتم نشسته و غروب نمی کند بیا و خنده ها را هدیه بیاور برایم بی تو کوهها شکسته قامت شده اند و گلها پژمرده ز پس کوههای شکسته بشنو صدایم بی تو فریاد مرده و بی صدا گشته صدا تنها مرده و من داغدارم بی تو ناله می کنند تا سحر ترانه ها و من بلبل بی آواز گلستانم بی تو عشق معنی ندارد برایم بی تو حرفی ندارند قصه هایم من زندگی را دوست دارم
خـــــــــــــدایـــــــا!
برای صدای تو؛ دعا به درگاه خداوند
برای چشمان تو؛ رحم و شفقت
برای دستان تو؛ بخشش
برای فکر تو؛ اعتماد
برای قلب تو؛ عشق
و برای زندگی تو؛ دوستی هاست
ولی از زندگی دوباره می ترسم!
دین را دوست دارم
ولی از کشیش ها می ترسم!
قانون را دوست دارم
ولی از پاسبان ها می ترسم!
عشق را دوست دارم
ولی از زن ها می ترسم!
کودکان را دوست دارم
ولی از آینه می ترسم!
سلام را دوست دارم
ولی از زبانم می ترسم!
من می ترسم ، پس هستم
این چنین می گذرد روز و روزگار من
من روز را دوست دارم
ولی از روزگار می ترسم حسین پناهی
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |