بقال گفت سیگار گران شده نمیخواای ترک کنی؟?؟ گفتم:کاش می دانستی چقد برای من گران تمام شد تاسیگاری شدم!! هر چقدر هم که بگویی : تنهایی خوب نیست ... به تنهایی و بدون تو روزگار میگذرانم ؛ ناراحت نباش ، این روزها همه کمکم میکنند باور کنم : تنهایی خوب است ... همش به فکر قدیمام وقتی دوسم داشتی واسه خوبیام ... خوبیایی که دیگه کمتر کسی می بیننشون... نمی دونم آینده چی میشه ، تمام سعیمو می کنم قوی باشم ، نشکنم ، اما سخته ، سخت می گذره ... می خوام قوی باشم آینده ای بسازم که گذشتم جلوش زانو بزنه و اونایی که این روزای منو سخت کردن ، له بشن آینده مال منه ، روزای خوب تو راهه... اینارو نوشتم تا یادم بمونه همیشه قوی باشم ، بذار هر چی می خوان بگن. این زندگی منه ، می سازمش
خـــــــــــــدایا!... به این نق زدن هایم حواست هست؟... وقتے تو کمے از من دور میشوے آهم بلند میشود وبهانه گیر میشوم!... دست خودم نیست! من_بــــــهانه_هایم_فقط_گیر_توست... حالا چـــه اخم کنے چــــــه لبخند بزنے من هر بــــــــــهانه اے را وقــــــــف تـــــــو مــیکنم.. اصلا تــــــــو خـود بـــــــــــــهانه اے..بـــــــــهانه زندگے_مـــــــــن.. ببخــش گــــاهے بهـــــــانه ات را مے گیرد یــــــــادش میرود کــه رفتــــــه ای دل است دیگر!! هنــــــــــــوزم هم.. تــــــــــــــو را میخواهد.............
نمی دونم چرا همش تنهام نمی دونم چرا تنهایی ولم نمیکنه نمی دونم چرا این روزا رد نمیشن نمی دونم چرا روز و شبام تکراری شده نمی دونم چرا هیچکی . حتی خبری از من نمیگیره نمی دونم چرا . این نمی دونم چراها بیخیالم نمیشن نمی دونم چرا. . . . . .
آنقدر بـہ این روزهــآے تلخ عادتــ کرده امـ کـہ وقتے لَبخَنـــد مے زَنمـ قلبمـ تیر مے کِشـد بیچــآره دلَـــمـ چقـدر زود عــــآدتـــــــ مے کنــد بگذار زمین روی زمین بند نباشد حافظ پی اعطای سمرقند نباشد بگذار که ابلیس در این معرکه یکبار مطرود ز درگاه خداوند نباشد بگذار گناه هوس آدم و حوا بر گردن آن سیب که چیدند نباشد این قصه همان قصه که گفتند نباشد آن وعده ی نادیده که دادند نباشد آن کس که مسافر شد و دل کندنباشد وقتی که به لب های تو لبخندنباشد در تک تک رگ های تو هر چندنباشد زنجیر نگاه تو که پابندنباشد... بگذار زمین روی زمین بندنباشد...
تنهایی خوب است؛
هم من و هم تو میدانیم که:
ولی چه میتوان کرد وقتی خوبی نمانده تا به تنهایی ، واژه تنهایی را از تخته سیاه زندگی پاک کند ...
مے گویند پرخاشگر شده ام!
نـــــــــــــــــــــــــــــه ،
فقط هرکس که ِ لحظه اے یاد تـ را از ذهنم بگیرد
گیرم با یک عطسه ے معمولے
نمے توانم سر بـ ِ تنش بگذارم!
می گویند خواب ندارم
نــــــــــــــــــــــــــــــــه(!)
فقط منتظر توام
مے ترسم چشم روےِِِِِ هم بگذارم و بیایے!
چیزیم نیســت ... !
دَر عوض ، موسیقے آرام گوش مے دهم!
قُرص هایم را دوبرابر مے خورم!
و رگ خوابت را نَوازش مے کنم!
اصلا ً اتفاق عجیبے نیفتاده!
فقط انگار سرم بلایے دارد مے آید ...
خیال کن روزگارم رو به راهه خیال کن رفتی و دلم نمرده خیال کن
مهربون بودی و قلبم کنار تو ازت زخمی نخورده
خیال کن هیچی بین ما نبوده خیال کن خیلی ساده داری می ری
خیال کن بی خیال بی خیالم شاید اینجوری آرامش بگیری
گذشتی از منو ساکت نشستم گذشتی از منو دیدی که خستم
تو یادت رفته که، تویِ چه حالی کنارت بودم و زخماتو بستم
خیال کن که سرم گرمه عزیزم خیال کن بی تو هیچ دردی ندارم
خیال کن زمستونه، ولی من توی شبهام، شب سردی ندارم خیال
کن قلب من شکستنی نیست
خیال کن حقمه تنها بمونم خیال کن عاشقم بودی ولی من شاید قدر
تو رو هرگز ندونم
بــہ نبودن هر آنچہ کـہ مے خواستــــــــ
مجنون به بیابان زد و... لیلا ولی ای کاش
ای کاش عذاب نرسیدن به نگاهت
یک بار تو در قصه ی پر پیچ و خم ما
آشوب همان حس غریبی ست که دارم
در تک تک رگ های تنم عشق تو جاریست
من می روم و هیچ مهم نیست که یک عمر...
وقتی که قرار است کنار تو نباشم
قالب جدید وبلاگ پیچک دات نت |